سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























دلتنگی هام

هوا سنگین بود ، نفسهایم به سختی بالا می آمد ،  

دل آسمان هم مانند دل من گرفته بود ؛
 کاش بغض آسمان بترکد تا مثل بغض من آزارش ندهد . 

دلش پر بود ، داشت میغرید ، انگار از همه گلایه داشت ،

 میخواست خود را خالی کند ؛

خوش بحال آسمان ، خود را چه راحت خالی میکند  ،

چه راحت میگرید و چه راحت آرام میشود ؛

کاش چشمانم آسمانی بود ؛

تمام فضای جنگل پر بود از آواز باران ؛

گاه گاهی صدای کوفتن نوک دارکوبی به تن خسته درختی

کهنه به گوش میرسید.

آسمان هنوزم گریه میکرد ، انگار تمامی نداشت .

من هم بارانی شدم ، بغضم را شکستم ، چشمانم را آسمانی کردم ،

فریاد زدم ، دلم را از گلایه ها خالی کردم ،

دلم را با دل آسمان پیوند زدم  .

حال هردو  آبی شدیم ، کینه ها را پاک کردیم و آرام گرفتیم.


نوشته شده در جمعه 91/10/15ساعت 1:51 عصر توسط باران نظرات ( ) |


آخرین مطالب
» هوای ابری
جالب...
قرار بود تکیه گاه باشی نه اینکه...
بغض شکسته
عشق


Design By : RoozGozar.com